«عشق» به عنوان یکی از مهم ترین مفاهیم شعر فارسی، قابلیتهای محتوایی گستردهای دارد که در بستر دگرگون شونده اندیشهها و کارکردهای شعر، به طور غیر مستقیم با شاکله معنایی این مفهوم در ارتباطند. اینکه آیا در آن بسترها، این مفهوم دچار گسستهای معنایی شده یا پیوستهای معنایی چکیده کامل
«عشق» به عنوان یکی از مهم ترین مفاهیم شعر فارسی، قابلیتهای محتوایی گستردهای دارد که در بستر دگرگون شونده اندیشهها و کارکردهای شعر، به طور غیر مستقیم با شاکله معنایی این مفهوم در ارتباطند. اینکه آیا در آن بسترها، این مفهوم دچار گسستهای معنایی شده یا پیوستهای معنایی خود را حفظ کرده است، چیزی است که در این پژوهش به دنبال آنیم و سعی داریم تا با مواجهه با اصل اشعار ادوار و تمرکز بر محتواهای برآمده از آنها، بدان دست یابیم. این امر از آن جهت اهمیت دارد که بروز عواطف مخاطب و نحوۀ برخورد او با مفهوم «عشق» در شعر، نقش تعیین کنندهای در به دست دادن پیوندهای فرهنگی دورههای مختلف دارد. از این رو در این پژوهش بر آنیم تا با تمرکز بر شعر شاعران برجسته ادوار مختلف و نیز محتواهای برآمده از این مفهوم، بازتابهای معنایی «عشق» را تبیین کرده، از خلال آن به پیوندهای عاطفی و مناسبات فرهنگی دورهها پی ببریم. از آنجا که تناسب فرهنگی میان دورهها باید با کارکردهای همسان معنایی این مفهوم متناسب باشد، به دنبال کشف و شناخت همسانی معنایی مفهوم عشق در محتواهای پنهان شعر فارسی برآمدیم. در این راستا به دست آوردن معنا را در محتواهای پنهان به شیوه تحلیل محتوای کیفی، با تحلیل محتوای فکری، در ارتباط مستقیم دانسته ایم و از این رو در دو بازه گستردۀ سبکی شعر کهن و معاصر فارسی، در روندی اصولی، با تکیه بر چند شاخصۀ مهم تحلیل محتوای کیفی از جمله: محتوای آشکار و پنهان، واحد معنا، واحد تحلیل، منطقه محتوایی، مقوله و تم، سیر معنایی در مفهوم «عشق» را نشان داده ایم. باور پژوهش بر آن است که در این سیر، پیوندهای اساسی مهم مدّنظر، با اصالت این مفهوم به شکل همسانی معنایی حفظ شده است.
پرونده مقاله
«ادبیات داستانی» پیوند اندام واری با جامعه و بالطبع «علم جامعه شناسی» دارد. یکی از مهم ترین مباحث مطرح در ادبیات داستانی، توصیف جامعه، انعکاس شرایط و آسیبهای اجتماعی است. پژوهش حاضر که در گونه «جامعه شناسی ادبیات» قرار میگیرد، به منظور تحلیل و تبیین مقولۀ «زوال و مفاس چکیده کامل
«ادبیات داستانی» پیوند اندام واری با جامعه و بالطبع «علم جامعه شناسی» دارد. یکی از مهم ترین مباحث مطرح در ادبیات داستانی، توصیف جامعه، انعکاس شرایط و آسیبهای اجتماعی است. پژوهش حاضر که در گونه «جامعه شناسی ادبیات» قرار میگیرد، به منظور تحلیل و تبیین مقولۀ «زوال و مفاسد اجتماعی» در عصر پهلوی انجام شده است. شاخصترین مفاسد اجتماعی در دوره پهلوی، پدیدۀ تن فروشی بوده است که همچنان یکی از بزرگترین مسائل اجتماعی ایران به حساب میآید. یکی از شخصیتها و تیپهای مطرح در رمانهای آن دوران، «زنان روسپی» بودند. شرایط زندگی، مصائب، باورها و علل روسپی شدن آنها در بستر رمانهای زمانه به شدت در آن زمان درشت نمایی شده است. در واقع نویسندههای آن دوران تمام تلاش خود را مصروف تشریح شرایط اجتماعی- سیاسی حاکم و مفاسد اجتماعی کردهاند. در عین حال سعی کردهاند تا میان مخاطب و روسپیان، رابطه حسی برقرار کنند. در این پژوهش، شاخصترین رمان هایی که در دوره پهلوی اول و دوم در ارتباط با زوال و مفاسد اجتماعی خلق شدهاند، از جنبه ادبی و جامعه شناختی واکاوی شدهاند. جامعه مورد بررسی در این تحقیق، انواع افراد فاسد در جامعه هستند که مسبب اصلی بروز فحشا و مفاسد اجتماعی میباشند. در این راستا هفت رمان مطرح و تأثیرگذار خلق شده در دوره پهلوی بررسی شده است تا ضمن دست یازیدن به حقایق اجتماعی دوران مورد نظر، وضعیت افراد فاسد به دقت و با ریزبینی مورد تحلیل ادبی و جامعه شناسی قرار گیرد.
پرونده مقاله